موضوعات آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
نگین جیرفتی ها
اگر کسي تو را با تمام مهربانيت دوست نداشت ...
دلگير مباش که نه تو گناهکاري نه او......!!!
آنگاه که مهر می ورزی مهربانيت تو را
زيباترين معصوم دنيا ميکند ...
پس خود را گناهکار مبين......
من عيسي نامي را ميشناسم که
ده بيمار را در يکروز شفا داد ...
و تنها يکي سپاسش گفت !!!
من خدايي ميشناسم كه ابر رحمتش به زمين و زمان باريده ...
يکي سپاسش مي گويد و هزاران نفر کفر.... !!!
پس مپندار بهتر از آنچه عيسي و خدايش را سپاس گفتند ...
از تو براي مهربانيت قدرداني ميکنند !!!
خوبي دليل جاودانگي تو خواهد شد...
پس به راهت ادامه بده !!!
سه شنبه 6 اسفند 1392برچسب:, :: 13:6 :: نويسنده : محمدامین صباحی
بسم الله الرحمن الرحیم
گروه:منصوری_جلیل زاده_صباحی
بخش اول:گزارش نتایج ارزیابی آزمون ها
تاریخ آزمون:21/9/92 مشخصات ازمون شونده
923861815 کد ملی افشین قربی کلات نام و نام خانوادگی
شماره تماس:09159000177 17 سن 27/11/75 تاریخ تولد
قد پدر: 185 160 قد مادر Email
ازمون شونده تایید پزشکی دارد ندارد
ازمون شونده رضایت ولی دارد ندارد
ازمون شونده کارد بیمه ورزشی دارد ندارد شماره بیمه :
سه رشته ورزشی مورد علاقه به ترتیب اولویت 1_ 2_ 3_
اینجانب...................ولی.......................تمام مسئولیت های ناشی از عواقب نداشتن کارت بیمه ورزشی را برای انجام ازمون های امادگی جسمانی و استعدادیابی شخصا قبول می نمایم و متعهد می گردم که هیچگونه اعتراضی نسبت به این امر نداشته باشم
نام و نام خانوادگی/امضاء
اینجانب................پس از اشنایی با مراحل مختلف انجام آزمون های استعداد یابی در آکادمی هوشمند استعدادیابی ورزشی المپیک،موافقت خود را با شرکت فرزندم ..................در این ازمون اعلام می دارم .
امضاء/اثرانگشت
مجاز به شرکت درآزمون های آمادگی جسمانی و استعدادیابی ورزشی می باشد نمی باشد
مجاز به شرکت در ازمون های امادگی پیکرسنجی می باشد نمی باشد
جدول _1
انتروپومتریک
رکورد رتبه درصدی رکورد رتبه درصدی رکورد رتبه درصدی
قد 164.00 0.14 وزن 54.50 0.67 قد نشسته 84.00 0.19
سوماتوتیپ -- ---- درصد چربی 17.91 0.16 عرض لگن 24.50 0.14
طول اندام تحتانی 93.50 0.00 عرض شانه 31.00 0.09 دور مچ پا 20.50 0.08
نسبت قد به وزن 300.92 0.67 طول کف پا 25.10 0.11 طول کف دست 18.00 0.98
طول اندام فوقانی 76.00 0.14 طول دو ست 167.00 0.00
جدول_2
درصد چربی
ساق پا 10.00 10.00 سه سر 13.00 0.33
شکمی 12.00 _____ فوق خاصره 16.00 ______
سینه ای 5.00 _____ تحت کتفی 12.00 ______
جدول_3
چپ دست برتر
چپ پای برتر
0.00 4.35 4.33 گونه پیکری
لوردوزگردنی پای ایکس
پای پرانتزی
لگن افقی پشت مسطح
جدول_4
قابلیت های جسمانی
رکورد رتبه درصدی رکورد رتبه درصدی
دوی 270متر(استقامت عمومی) ____ ____ دوی 540متر(استقامت عمومی) 134.00 0.61
درازنشست(استقامت عضلانی) 22.00 0.27 بارفیکس خوابیده(استقامت عضلانی) 20.00 0.38
قدرت پنچه دست(قدرت عضلانی 44.00 0.66 پرش عمودی(توان انفجاری) 40.00 0.49
پرش جفت 30ثانیه ای(بی هوازی بااسید لاکتیک) 56.00 0.86 9*4(چابکی) 10.19 0.27
30یارد(سرعت) 0.00 0.00 60یارد(سرعت) 8.15 0.29
تخته تعادل(تعادل) 9.20 0.43 ولز(انعطاف پذیری) 40.00 0.98
بلند کردن شانه(انعطاف پذیری) 73.00 0.99 جابه جایی دست10ثانیه(هماهنگی چشم و دست) 44.00 0.73
3جهته (عکس العمل) 0.87 0.98 سرعت العمل باصوت (عکس العمل) 0.82 0.99
6 ضلعی(هماهنگی) 8.98 0.32
جدول_5
هدایت ورزشی
انتروپومتری امادگی بدنی روان شناسی امتیاز مجموع
1 شنا سرعت 11.41 28.20 21.00 60.61
2 شنا استقامت 11.41 24.86 21.00 57.27
3 وزنه برداری 14.87 24.87 21.00 60.74
4 بدمینتون 14.45 21.02 21.00 56.47
5 کشتی 14.75 20.78 21.00 56.53
6 والیبال 12.52 19.51 21.00 53.03
7 هندبال 8.79 21.25 21.00 51.04
8 فوتبال 13.62 24.42 21.00 59.05
9 دوچرخه سواری 11.72 19.15 21.00 51.87
10 بسکتبال 12.52 20.91 21.00 54.43
11 تکواندو 20.11 25.24 21.00 66.35
12 کاراته 4.98 26.99 21.00 52.97
13 دوومبدانی سرعت و پرش 15.31 24.54 21.00 60.85
14 دوومیدانی استقامت و پیاده روی 16.08 15.01 21.00 52.10
15 دوومیدانی پرتاب ها 10.08 22.54 21.00 53.62
16 ژیمناستیک 26.72 30.01 21.00 77.73
17 قایقرانی 8.61 25.11 21.00 54.71
18 بوکس 11.67 20.03 21.00 52.70
جدول_6
بخش دوم:نقد وتشریح نقاط قوت وضعف بخش اول
1_ در ازمون تعادل محل قرار گیری پای آزمون شونده بر روی دستگاه وجود نداشت ،برای مثال: بار اول آزمون شونده پاهای خود را کم باز کرد یک نمره گرفت بار دوم پای خود را زیاد باز کرد نمره متفاوتی نسب به سری اول گرفت و در نتیجه نمره فرد بهتر شد و برایش ثبت شد.(جدول_5)
2_ در آزمون انعطاف شانه ملاک این بود که سر بر روی زمین باشد و جدا نشودبا این حال آزمون شوندگان سر خود را به زمین چسبانده بودند،سینه و شانه را بالا میگرفتند (با فلکشن سر)و امتیاز بهتری کسب میکردند (افرادی هم بودند که مانند بعضی آزمون شوندگان از این روش استفاده نمی کردند)(جدول_5)
3_ در آزمون زیگزاگ ،ارتفاع موانع برای همه آزمودنی ها یکی بود .(جدول_5)
4_ آزمون روانشناسی گرفته نشد و جالب این است که با وجود نگرفتن تست نمره 21برای روانشناسی درج شده بود.(جدول_6)
5_ محل برای برگزاری آزمون میدانی یا دوی 9*4 وغیره محیطی با جو نامناسب برای کسی که برای اولین بار پابه چنین مکانی میگذاشت بود
6_ در ازمون reaction time (زمان واکنش ) محیط شلوغ بود و توجه آزمون شونده کافی نبود و جالب تر،همین آزمون دو حالت دارد:حالت اول: نمایش چراغ ،حالت دوم: ایجاد صدا ، در زمان اجرا ایجاد صدا آزمون شونده به خاطر شلوغی میحط آزمون صدای دستگاه را نشنید. .(جدول_5)
7_در آزمون جابجایی دست در10ثانیه(جدول5)ازدحام فوق العاده زیاد بود واین یعنی اینکه محل قرارگیری آن آزمون مناسب نبود.
8_در آزمون انعطاف ولزکه انعطاف عضلات پشت را می سنجد در جلوی در ورودی قرار داشت ،به طوری که هر فردی وارد آنجا میشد باد سردی به داخل می امد که باعث سرد شدن عضلات آزمون شونده ومتعاقب آن کم شدن انعطاف را در بر داشت.
9_ مهمتراز این تست پزشکی گرفته نشد و ما در اواسط تمرین مطلع شدیم که ازمون شونده ما دوچار نارسایی قلبی ضعیفی می باشد که اگر مشکلی برای ازمون شونده پیش می آمد مسئولیتش گریبانگیر ان اکادمی می شد.
10_در خلال آزمون ها زمان استراحتی برای آزمون شونده در نظر گرفته نشده بود وفرد با خستگی(که در اجرای ازمون تاثیر گذار است) به کار خود ادامه می داد.
11_ درآزمون شش ضلعی نور کافی وجود نداشت، یعنی طوری بود که سایه افرای که در آنجا حضور داشتند مانع دید کامل آزمون شونده می شد.
12_ دمای محیط مناسب نبود.
13_ ازمون گیرنده گان توضیح کامل را درباره آزمون به آزمون شونده نمیدادند.
14_ به طور دقیق آزمون ها انجام نمی شد.
15_ودر آخر اینکه نتایج به دست آمدهاز اساس وکاملا غلط بود، چرا که آزمون شونده ما بیشترین امتیاز یابهتر است بگوییم استعدادش در رشته ژیمناستیک مشخص شده بود،در حالی که آزمون شونده ما17 ساله بود واین یعنی 17 ساله های ژیمناست قهرمانان المپیک وجهانی هستند!!!
بخش سوم:پیشنهادات
1_ پیشنهاد مربوط به استاد محترم این است که : بهتر بود این گروه بندی ها از اول ترم می بود و مرکز استعداد یابی از یک نفر تست میگرفت و گروه های تشکیل شده بر روی اطلاعاتی که از مرکز استعدادیابی دریافت میکردند،هر گروه برروی یک رشته ورزشی به تحلیل میپرداختند .
2_در آزمون تعادل(گزینه4_بخش دوم)بهتر است محل قرارگیری پا مشخص شده باشد.
-در آزمون انعطاف شانه(گزینه 5_بخش دوم)بهتر است علاوه بر چسباندن سر،سینه نیز به زمین چسبیده باشد
3_در آزمون پرش زیگزاگ بهتر است ارتفاع مانع متناسب به سن آزمودنی باشد.
4_در آزمون زمان واکنش(گزینه9_بخش دوم)باید محیط خالی از افراد غیر مربوط باشد،یعنی محیطی فراهم شود که فرد تمرکزویابهتر است بگوییم دقت مناسب را داشته باشد.
5_ این آزمونها بهتر بود در روزهای مختلف گرفته میشد تا عواملی مانند:تغذیه،شرایط جسمانی و شرایط روانی وغیره که تاثیر گذار هستند بر نتیجه ازمون تاثیر منفی نگذارد.
6_ استفاده از رنگ های مناسب در محیط .
7_ بهتر است آزمون های افراد تمرین کرده و افراد تمرین نکرده باهم متفاوت باشد .
8_ بهتر است ازمون های روانشناختی دقیقی صورت گیرد تا روحیه فرد شناسایی شود چرا که رشته های ورزشی هستند که روحیه جنگندگی بالایی نیاز دارند و بعضی از رشته های ورزشی دیگر به جنگندگی کم وخونسردی نیازمند هستند .
9_ آزمونی تحت عنوان ازمون ذکاوت و خلاقیت از فرد ازمون گیرنده گرفته شود .
10_ range سنی براس تشخیص استعداد باید کمی کمتر باشد چرا که در رشته هایی ورزشی نظیر ژیمناستیک قهرمان المپیک در حدود 18_17ساله هسنتدکه در آن سن استعدادیابی کاری عبث است .
11_ بودن فردی در کنار شخص آزمون شونده که آزمون شونده ارتباط عاطفی قوی دارد الزامی شود.
12_یک شاخص اندازه گیری دیگر اضافه نمایند که آن شاخص، اندازه گیری ومشخص کردن عرض(پهنا)کف پا.چون داشتن کف پای پهن برای رشته ای نظیر شنای قورباغه یک مزیت ویا فاکتور محسوب میشود.
13_این مرکز نیاز به نظارت قوی وبازنگری مجدد دارد.
پایان
پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:, :: 11:39 :: نويسنده : محمدامین صباحی
داستان جدید روزی زنی نزد شیوانا استاد معرفت آمد و به او گفت که همسرش نسبت به او و فرزندانش بی تفاوت شده است و او می ترسد که نکند مرد زندگی اش دلش را به کس دیگری سپرده باشد. شیوانا از زن پرسید:" آیا مرد نگران سلامتی او و بچه هایش هست و برایشان غذا و مسکن و امکانات رفاهی را فراهم می کند؟! " زن پاسخ داد: "آری در رفع نیازهای ما سنگ تمام می گذارد و از هیچ چیز کوتاهی نمی کند!" شیوانا تبسمی کرد و گفت:"پس نگران نباش و با خیال راحت به زندگی خود ادامه بده!" دو ماه بعد دوباره همان زن نزد شیوانا آمد و گفت:" به مرد زندگی اش مشکوک شده است. او بعضی شبها به منزل نمی آید و با ارباب جدیدش که زنی پولدار و بیوه است صمیمی شده است. زن به شیوانا گفت که می ترسد مردش را از دست بدهد. شیوانا از زن خواست تا بی خبر به همراه بچه ها به منزل پدر برود و واکنش همسرش را نزد او گزارش دهد. روز بعد زن نزد شیوانا آمد و گفت شوهرش روز قبل وقتی خسته از سر کار آمده و کسی را در منزل ندیده هراسان و مضطرب همه جا را زیر پا گذاشته تا زن و بچه اش را پیدا کند و دیشب کلی همه را دعوا کرده که چرا بی خبر منزل را ترک کرده اند. شیوانا تبسمی کرد و گفت:" نگران مباش! مرد تو مال توست. آزارش مده و بگذار به کارش برسد. او مادامی که نگران شماست، به شما تعلق دارد." شش ماه بعد زن گریان نزد شیوانا آمد و گفت:" ای کاش پیش شما نمی آمدم و همان روز جلوی شوهرم را می گرفتم. او یک هفته پیش به خانه ارباب جدیدش یعنی همان زن پولدار و بیوه رفته و دیگر نزد ما نیامده و این نشانه آن است که او دیگر زن و زندگی را ترک کرده است و قصد زندگی با زن پولدار را دارد." زن به شدت می گریست و از بی وفایی شوهرش زمین و زمان را دشنام می داد. شیوانا دستی به صورتش کشید و خطاب به زن گفت:" هر چه زودتر مردان فامیل را صدا بـزن و بی مقدمه به منزل ارباب پولدار بروید. حتماً بلایی سر شوهرت آمده است!" زن هراسناک مردان فامیل را خبر کرد و همگی به اتفاق شیوانا به در منزل ارباب پولدار رفتند. ابتدا زن پولدار از شوهر زن اظهار بی اطلاعی کرد. اما وقتی سماجت شیوانا در وارسی منزل را دید تسلیم شد. سرانجام شوهر زن را درون چاهی در داخل باغ ارباب پیدا کردند. او را در حالی که بسیار ضعیف و درمانده شده بود از چاه بیرون کشیدند. مرد به محض اینکه از چاه بیرون آمد به مردان اطراف گفت که سریعاً به همسر و فرزندانش خبر سلامتی او را بدهند که نگران نباشند. شیوانا لبخندی زد و گفت:" این مرد هنوز نگران است. پس هنوز قابل اعتماد است و باید حرفش را باور کرد." بعداً مشخص شد که زن بیوه ارباب هر چه تلاش کرده بود تا مرد را فریب دهد موفق نشده بود و به خاطر وفاداری مرد او را درون چاه زندانی کرده بود. یک سال بعد زن هدیه ای برای شیوانا آورد. شیوانا پرسید:" شوهرت چطور است؟! " زن با تبسم گفت:" هنوز نگران من و فرزندانم است. بنابراین دیگر نگران از دست دادنش نیستم! به همین سادگی " پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:, :: 16:15 :: نويسنده : محمدامین صباحی
چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 15:29 :: نويسنده : محمدامین صباحی
بودیم وکسی نپنداشت که هستیم
باشد که نباشیم وبدانند که بودیم
تقدیم به دوستای بی وفا.......... پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 15:6 :: نويسنده : محمدامین صباحی
سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, :: 21:51 :: نويسنده : محمدامین صباحی
رسم " خوب " ها همین است ؛ و ماندنشان ...
دلتنگشان می شوی !
سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, :: 21:45 :: نويسنده : محمدامین صباحی
سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, :: 21:42 :: نويسنده : محمدامین صباحی
گفتی می آیی ، انار چشمانم را دانه دانه بر سر راهت ریختم تا راه خانه ام را گم نکنی
از “تو” دلگیر نیستم ، از دلم دلگیرم که نبودنت را صبورانه تحمل میکند ! این که من میکشم درد بی تو بودن نیست ، تاوان با تو بودن است مهربانتر از من دیدی نشانم بده ، زخم های دستم را میبندند و میگویند چرا با خود چنین کردی ؟ { ای عشق من با من بمان } سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, :: 21:17 :: نويسنده : محمدامین صباحی
روزي مرد جواني وسط شهري ايستاده بود و ادعا مي كرد كه زيبا ترين قلب را درتمام آن منطقه دارد. جمعيت زياد جمع شدند. قلب او كاملاً سالم بود و هيچ خدشهاي بر آن وارد نشده بود و همه تصديق كردند كه قلب او به راستی زيباترين قلبي است كه تاكنون ديدهاند. مرد جوان با كمال افتخار با صدايي بلند به تعريف قلب خود پرداخت. ناگهان پير مردي جلوي جمعيت آمد و گفت كه قلب تو به زيبايي قلب من نيست. مرد جوان و ديگران با تعجب به قلب پير مرد نگاه كردند قلب او با قدرت تمام ميتپيد اما پر از زخم بود. قسمتهايي از قلب او برداشته شده و تكههايي جايگزين آن شده بود و آنها به راستی جاهاي خالي را به خوبي پر نكرده بودند براي همين گوشههايی دندانه دندانه درآن ديده ميشد. در بعضي نقاط شيارهاي عميقي وجود داشت كه هيچ تكهاي آن را پرنكرده بود، مردم كه به قلب پير مرد خيره شده بودند با خود ميگفتند كه چطور او ادعا ميكند كه زيباترين قلب را دارد؟ مرد جوان به پير مرد اشاره كرد و گفت تو حتماً شوخي ميكني؛ قلب خود را با قلب من مقايسه كن؛ قلب تو فقط مشتي رخم و بريدگي و خراش است . پير مرد گفت: درست است. قلب تو سالم به نظر ميرسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نميكنم. هر زخمي نشانگر انساني است كه من عشقم را به او دادهام، من بخشي از قلبم را جدا كردهام و به او بخشيدهام. گاهي او هم بخشي از قلب خود را به من داده است كه به جاي آن تكهي بخشيده شده قرار دادهام؛ اما چون اين دو عين هم نبودهاند گوشههايي دندانه دندانه در قلبم وجود دارد كه برايم عزيزند؛ چرا كه يادآور عشق ميان دو انسان هستند. بعضي وقتها بخشي از قلبم را به كساني بخشيدهام اما آنها چيزی از قلبشان را به من ندادهاند، اينها همين شيارهاي عميق هستند. گرچه دردآور هستند اما يادآور عشقي هستند كه داشتهام. اميدوارم كه آنها هم روزي بازگردند و اين شيارهاي عميق را با قطعهای كه من در انتظارش بودهام پركنند، پس حالا ميبيني كه زيبايي واقعي چيست؟ مرد جوان بي هيچ سخني ايستاد، در حالي كه اشك از گونههايش سرازير ميشد به سمت پير مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعهای بيرون آورد و با دستهاي لرزان به پير مرد تقديم كرد پير مرد آن را گرفت و در گوشهاي از قلبش جاي داد و بخشي از قلب پير و زخمي خود را به جاي قلب مرد جوان گذاشت . مرد جوان به قلبش نگاه كرد؛ ديگر سالم نبود، اما از هميشه زيباتر بود زيرا كه عشق از قلب پير مرد به قلب او نفوذ كرده بود... ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ دختري بود نابينا
ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ
با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند،
تا دختری سزاوار را انتخاب کند. وقتی خدمتکار پیر قصر، ماجرا را شنید غمگین شد چون دختر او هم مخفیانه عاشق شاهزاده بود.
نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا. دختر جواب داد: می دانم که شاهزاده هرگز مرا انتخاب نمی کند، اما فرصتی است که دست کم یک بار او را از نزدیک ببینم. به هر یکاز شما دانه ای می دهم، کسی که بتواند در عرض شش ماه زیباترین گل را برای من بیاورد، ملکه آینده می شود. همه دختران دانه ها را گرفتند و بردند. دختر پیرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت. سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد، دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و راه گلکاری را به او آموختند، اما بی نتیجه بود، گلی نرویید. و دیگر دختران هر کدام گل بسیار زیبایی به رنگها و شکلهای مختلف در گلدانهای خود داشتند. لحظه موعود فرا رسید شاهزاده هر کدام از گلدانها را با دقت بررسی کرد و در پایان اعلام کرد دختر خدمتکار همسر آینده او خواهد بود! هیچ گلی سبز نشده است. شاهزاده توضیح داد: این دختر تنها کسی است که گلی را به ثمر رسانده که او را سزاوار همسری امپراطور می کند: گل صداقت ... همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند، امکان نداشت گلی از آنها سبز شود. سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, :: 19:2 :: نويسنده : محمدامین صباحی
ا بوسه انسان را یاری میکنه:1.بوسه مادر به فرزند که پا به دنیا میذاره
2بوسه عاشقانه که با عشقش داره 3.بوسه به خاک و خداحافظی از دنیا یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 13:6 :: نويسنده : محمدامین صباحی
یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 13:4 :: نويسنده : محمدامین صباحی
دوستی مثل سیمان خیسه ، که هر قدر بمونی رفتنت سخت می شه ، اگر هم بری جای پات برای همیشه باقی می مونه. یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 13:1 :: نويسنده : محمدامین صباحی
حـــــــــــــــــرف هاي قشــــــــــــــــــنگ
همه آدمها با هم برابرند ، اما پولدارها محترم ترند . همه آدمها برابرند ، اما بچه ها واجبترند . همه آدمها برابرند ، اما خانمها مقدمترند. همه آدمها برابرند ، اما سياهها بدبخت ترند و سفيدها برترند. در کل همه آدمها برابرند ، اما بعضيها برابرترند !!
هیچوقت نگو وقت ندارم ، به تو همان اندازه زمان داده شده که به انیشتین داده شده بود . . . یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 12:47 :: نويسنده : محمدامین صباحی
یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 1:47 :: نويسنده : محمدامین صباحی
حالا اینو داشته باش.....
کامپيوتر دختره يا پسر؟؟؟
مدتها اين بحث داغ بوده که کامپيوتر دختره يا پسر؟
خلاصه رای گيری ميکنن و يه نتايجی به اين شکل به
دست مياد .محکوم نکنید بابا آماره ديگه:))
دخترها گفتند کامپيوتر مذکره ! به اين دلايل:
- وقتی بهش عادت ميکنيم؛ فکر ميکنيم بدون اون
نميتونيم کاری بکنيم .
-با اونکه اطلاعات زيادی دارند ؛نادونن!بدون برنامه آماده
هیچ کاری نمیکنن!
-قراره مشکلات رو حل کنن ؛اما اغلب مشکل خودشونن!
-همين که بهشون عادت میکنیم ؛ کاراييشونو از دست
ميدن !
- نگاه کردن به history شون معمولا باعث ميشه شاخ
دربياريم !
پسرها گفتند کامپيوتر مونثه! به اين دلايل:
-به غير از خالقشون کسی از منطق درونيشون سر در
نمياره!
- فهميدن زبونشون مستلزم سالها رنج بردن و تلاش
کردنه!
-وقتی با هزار زحمت زبونشونو یاد میگیریم تازه میفهمیم
یه زبون جدید اومده!
-همین که پایبندش بشیم باید همه پولمونو خرج خرید
لوازم جانبیش کنیم!!!
۵-دائم باید update شون کنیم وگرنه کاراییشونو از
دست میدن!
یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 1:41 :: نويسنده : محمدامین صباحی
میدونید معنی حرفای آقایون چیه؟؟؟
چه جالب . بعد چی شد؟
ترجمه : هنوز داری حرف می زنی؟ بس کن دیگه ! این بار دیگه چیکار کردم؟ ترجمه: این بار چطوری مچم رو گرفتی؟ عزیزم خسته ای بیا یه کم استراحت کن. ترجمه: صدای جارو برقی نمی ذاره پلی استیشن بازی کنم. خاموش کن. یااااادم رفت. ترجمه: کد پستی سی و چهار رقمی خاله اولین دوست دخترم رو هنوز یادمه اما روز تولد تو رو یادم رفته. از صبح تا شب دارم جون می کنم بخاطر تو و این بچه. ترجمه: امروز از محل کار مرخصی گرفتم با رفقا رفتیم کنار رودخونه کباب خوردیم. عزیزم راهو بلدم. ترجمه: می تونم راهو پیدا کنم به شرطی که بفهمم تو کدوم کشوریم. نتونستم پیداش کنم. ترجمه: شئی مورد نظر بیش از یه متر با من فاصله داشت. حوصله نداشتم پاشم. برای تمام کارهام یه دلیل منطقی دارم. ترجمه: یه کم فرصت بده یه خالی بندی جور کنم . یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 1:39 :: نويسنده : محمدامین صباحی
یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 1:36 :: نويسنده : محمدامین صباحی
یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 1:33 :: نويسنده : محمدامین صباحی
یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 1:28 :: نويسنده : محمدامین صباحی
یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 1:26 :: نويسنده : محمدامین صباحی
دستمال کاغذی به اشک گفت
قطره قطره ات طلاست
یک کم از طلای خود خرج میکنی؟
عاشقم!!با من ازدواج میکنی؟؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمال کاغذی
تو چقدر ساده ای
خوش خیال کاغذی
توی ازدواج ما تو مچاله میشوی
چرک میشوی و تکه ای زباله میشوی
پس برو و بی خیال باش
عاشقی کجاست؟
تو فقط دستمال باش
دستمال کاغذی دلش شکست
گوشه ای درون جعبه اش نشست
گریه کرد و گریه کردو گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید
خون درد
آخرش دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکه ای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمال های کاغذی فرق داشت
چونکه در میان قلب خود
دانه های اشک کاشت. یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 1:24 :: نويسنده : محمدامین صباحی
عشق
عشق چیز با شکوهی است، گل سرخی است که فقط در هوای بهاری می روید، عشق موهبتی است و دلیل زنده بودن، تاج زرینی است که مرد را به پادشاهی می رساند، زمانی بر فراز تپه ای بلند و بادگیر در مه صبحگاهی دو دلداده یکدیگر را بوسیدند و دنیا به آرامی ایستاد آنگاه انگشتان خاموش تو دل سردم را نوازش کرد و به آن آموخت که چگونه نغمه سرایی کند. آری به ساعتی عشق چیز با شکوهی است البته عشق من و تو.... /////////////////////////////////////////////////////////////////// //////////////////////////////////////////////////////////////// //////////////////////................................................ یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 1:16 :: نويسنده : محمدامین صباحی
طبیعت رازیبا نگه داریم روز طبیعت مبارک یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 1:3 :: نويسنده : محمدامین صباحی
سلام سلام به بهار.روز طبیعت رسید حواستون باشه جمله روز سیزده از یادتون نره:که قدیمیا میگن:سیزده به در چهارده به تو.سال دیگه خونه...................اینجا را نمیدونم چی باید گفت بعضی ها میگن خونه شوهر بعضی ها چیزای دیگه میگن بگذریم خوش باشید....................... شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 15:24 :: نويسنده : محمدامین صباحی
بیش از اینها ، آه ، آری بیش از اینها می توان خاموش ماند شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 15:21 :: نويسنده : محمدامین صباحی
چيستم من؟زاده يك شام لذتبار ناشناسي پيش مي راند در اين راهم روزگاري پيكري بر پيكري پيچيد من به دنيا آمدم بي آنكه خود خواهم كي رهايم كردي تا با دو چشم باز برگزينم قالبي را از براي خويش؟ تا دهم بر هر كه خواهم نام مادر را خود به آزادي نهم در اين راه پاي خويش من به دنيا آمدم تا در جهان تو حاصل پيوند سوزان دو تن باشم پيش از آن كي آشنا بوديم ما با هم ؟ من به دنيا آمدم بي آنكه من باشم شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 15:17 :: نويسنده : محمدامین صباحی
آخرین ورژن دعای آخر ترم برای حل مشکلات :
شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 15:11 :: نويسنده : محمدامین صباحی
در خواب دیده شده هفت استاد لاغر هفت دانشجو چاق را خوردند !
چرا مشروط شدی ؟
شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 15:7 :: نويسنده : محمدامین صباحی
بند بند دل بنده به بند بند دلت بنده آهاي دلبند بنده خیلی دلم برات تنگه حالا فهميدي نفسم به يك نگات بنده ....................................................................................................................................
شمع می سوزد و پروانه بدورش نگران .من که می سوزم و پروانه ندارم چه کنم .....................................................................................................
دیدن دوست بردوست نور است بیچاره کسی است که مثل من ازدوست دوراست ....................................................................................................
يك شبى مجنون نمازش راشكست بی وضودركوچه ى ليلانشست.عشق،آن شب مست مستش كرده بود؛فارغ از جام الستش كرده بود!گفت يارب ازچه خوارم كرده اي، برصليب عشق دارم كرده اى..خسته ام زين عشق دل خونم نكن..من كه مجنونم،تومجنونم نكن..مرداين بازيچه ديگرنيستم..اين توو ليلاى تو،من؛نيستم!!گفت اى ديوانه،ليلايت منم..در رگت پنهان وپيدايت منم... سالها با جورليلا ساختى..من كنارت بودم ونشناختى... شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 14:29 :: نويسنده : محمدامین صباحی
خودکارتو گم کنی = خودکار نداری
خودکار نداشته باشی = جزوه نداری جزوه نداشته باشی = درس نمی خونی درس نخونی = پاس نمیشی پاس نشی = مدرک نمی گیری مدرک نگیری = کار گیرت نمیاد کار نداشته باشی = پول نداری پول نداشته باشی = غذا نداری غذا نداشته باشی = لاغر مردنی میشی لاغرمردنی بشی = زشت میشی زشت بشی = عاشقت نمیشن عاشقت نشن = ازدواج نمیکنی ازدواج نکنی = بچه نداری بچه نداشته باشی = تنهایی تنها باشی = افسرده میشی افسرده بشی = مریض میشی مریض بشی = میمیری . . . . پس حواست باشه خودکارتو گم نکن وگرنه میمیری...!! شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 14:5 :: نويسنده : محمدامین صباحی
پسرها و ديدگاهشون از زندگي اجتماعي در سنين مختلف سن 14 سالگي : تازه توي اين سن، هر رو از بر تشخيص ميدن . اول بدبختي
دخترها و ديدگاهشون از زندگي اجتماعي در سنين مختلف شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 14:3 :: نويسنده : محمدامین صباحی
کوچولو هر جا که باشی با هر کی باشی دوستت دارم
شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 13:39 :: نويسنده : محمدامین صباحی
خدایا!آخرش نفهمیدم اینجایی که هستم تقدیرمن است یاتقصیرمن!!
خدایا اینجای زندگی دلم گرفته یا خیلی برگردون عقب یا بزن خیلی برو جلو/////////////////////////
دلم یک اتفاق می خواهد ؛ یک تلفن نا آشنا … با بی میلی تمام جواب دهم و صـــــــــــدای تو … * * * شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 13:30 :: نويسنده : محمدامین صباحی
می توان همچون عروسک های کوکی بود با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید می توان با فشار هرزه ی دستی بی سبب فریاد کرد و گفت آه ، من بسیار خوشبختم شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 13:23 :: نويسنده : محمدامین صباحی
نگاه کن که غم درون دیده ام شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 13:20 :: نويسنده : محمدامین صباحی
هميشه خواب ها از ارتفاع ساده لوحي خود پرت مي شوند و مي ميرند من شبدر چهارپري را مي بويم كه روي گور مفاهيم كهنه روئيده ست شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 13:16 :: نويسنده : محمدامین صباحی
|